خلاصه داستان : داستان در مورد زن و شوهری است که با یک پروفسور تحصیل کرده مرکز آموزشی جولیارد، مصاحبه ای را انجام می دهند تا پایان نامه خود را تکمیل کنند. اما مشخص می شود که این زوج جوان انگیزه های پنهان دیگری نیز از انجام این مصاحبه دارند...

خلاصه داستان : “هر روز”، یک فیلم کمدی و شاد در مورد زوجی در نیویورک است که با بحران عشقی مواجه می شوند و مسائلی برایشان پیش می آید که ...

خلاصه داستان : داستان در مورد زنی است که به سختی مورد تجاوز قرار می گیرد. داستان پیچی غیرمنتظره پیدا کرده و شخصیتهای جدید وارد آن می شوند...

خلاصه داستان : یک بازیگر فیلم های پ*و*ر*ن*و بنام «الکترا لوکس» ( کارلا گوجینو ) وقتی می فهمد که باردار شده است، زندگی اش کاملا زیر و رو می شود...

خلاصه داستان : "ربکا" یک دختر روستایی، کالج خود را در لس آنجلس آغاز می کند. در کالج او با "کراول" دانشجویی تندخود و غیرقابل پیش بینی آشنا می شود. در تعطیلات او "کراول" را به خود به خانه می برد. پدر و مادر "ربکا" هیچگاه فردی را شبیه به او ندیده اند و هنگامی که از نامزدی آنها مطلع می شوند به شدت شوکه می شوند...

خلاصه داستان : این فیلم یک روز مشکل در زندگی چندین زن به ظاهر سرسخت را به تصویر می کشد: یک ستاره فیلم های پ.و.ر.ن، یک مهماندار هواپیما، یک روانپزشک، یک ماساژر و چندین زن دیگر...

خلاصه داستان : پس از زلزله‌ی مهیب کالیفرنیا که خسارات بسیاری را به بار آورد، یک خلبان نجات (دواین جانسون) برای پیدا کردن و نجات دادن تنها دخترش، تمام ایالت را با هلیکوپتر زیر و رو می کند...

خلاصه داستان : «تام پاپرز» در طول عمرش رابطه اندکی با پدرش که یک جهانگرد بوده داشته است. خودش هم وقت کمی را با بچه هایش می گذراند و اکثر اوقات مشغول کارش است. یک روز پدر او برای هدیه ای غیر منتظره می فرستد: شش پنگوئن. پاپرز که از هدف پدرش از فرستادن این پنگوئن ها سر در نمی آورد، تصمیم میگیرد از شر آن‌ها خلاص شود. اما با سر رسیدن همسر و بچه‌هایش برای جشن گرفتن تولد پسرش، بچه ها از پنگوئن ها خوششان می آید و ...

خلاصه داستان : کارمن در یک بازی واقع گرایانه مجازی که توسط دشمن جدید بچه ها ( استالونه ) طراحی شده است گیر افتاده و حالا وظیفه جانی است که خواهر و در نهایت دنیا را نجات دهد و ...

خلاصه داستان : داستان فیلم در مورد دو کودک است که دارای نیروهای خارق العاده هستند و موجوداتی فضایی می باشند. اکنون آنها سعی دارند تا به سفینه ی خود برگردند و از خطری که گروهی از تبهکاران آنها را تهدید میکند و همچنین از دست مامورین فدرال دولتی که قصد دستگیری آنها را دارند بگریزند و در این بین با راننده ی تاکسی روبه رو می شوند و با کمک او مسیری طولانی را تا رسیدن به بیابان نوادا که محل سفیه ی آنها است طی میکنند...